روزهای زندگی من

مشخصات بلاگ
آخرین مطالب
  • ۹۴/۱۲/۲۰
    63
  • ۹۴/۰۶/۳۱
    62
  • ۹۴/۰۶/۲۹
    61
  • ۹۴/۰۶/۱۲
    60
  • ۹۴/۰۶/۰۹
    59
  • ۹۴/۰۵/۲۷
    58
  • ۹۴/۰۵/۲۴
    57
  • ۹۴/۰۵/۲۰
    56
  • ۹۴/۰۵/۱۸
    .
  • ۹۴/۰۵/۰۸
    55
آخرین نظرات

36

چهارشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۲۸ ب.ظ

از این شرکتی که برای نظافت خونه کارگر میگیرم یه خانومی پارسال میومد خیلی کارش
خوب بود اما جدیدا چندباری ازش سراغ گرفتم گفتن دیگه اینجا کار نمیکنه
تا اینکه دیروز خیلی اتفاقی شمارشو پیدا کردم
امروزم از صبح اومد و من رفتم آریشگاه
وقتی برگشتم دیدم گلدون نازنینمو شکسته..........:((((
هدیه دوستم بود...:((
گذاشته بودمش تو پله های جلوی پذیرایی با مبلامم ست بود:(
البته به روی خودم نیاوردم ولی خیلی حالم گرفته شد...
الان یکی بیاد به من دلداری بده:(

امروز آرش روزه گرفته ظهر نمیاد خونه منم میخوام باغبونی کنم!
خیلی گل و گیاه دوست دارم
یکی از علایقم از بچگی این بود که یه گلفروشی داشته باشم
الان پیرو اون آرزو ته حیاط یه گلخونه برای خودم درست کردم
خاک بازی خیلی لذت بخشه بوی خاک... گل کاری.... عوض کردن گلدونا...
این علاقه رو از بابام به ارث بردم میرم تو گلخونه آهنگای گروه چارتارو میذارم و به کارم
میرسم تا درودی دیگر بدرود!
وای..گلدون نازنینم:(((((((((((((

۹۴/۰۳/۲۷
مریم

نظرات  (۵)

سلام عشقم
بابت گلدون متاسفم ولی فدای سرت مهم اینه خودت سالمی
مریمی میگم چند تا عکس از گلخونه ات بزار منم قول میدم چند تا عکس از باغچه نازنیم بزارم منم مث تو عاشق گل و گیاهم و صد البته کاشتن سبزیجات( آیکون کشاورز نمونه ).

پاسخ:
سلام عزیزم
اوکی حتما... چقدر خوب پس تو واقعا کشاورز نمونه ای من تو کار سبزی نیستم فقط تو کار گلم:)
خیلی موجودات نازی ان گلا...
وای مریم ظرف یا وسایل تزئینی شکستن خیلی بده
کاملا درکت میکنم الان.
حتی اگه قیمتی ام نداشته باشن آدم حالش گرفته میشه.
پاسخ:
معلومه دردکشیده ایا خخخ
آره مخصوصا اگه هدیه باشه:((
روزه ، تمرین کلاس زندگی
 درس ایثار و خلوص و بندگی
روزه ، زنجیر هوا گسستن است
 دیو و بت های درون بشکستن است ...
فرا رسیدن ماه رمضان مبارک
پاسخ:
مرسی عزیزم

مریم خانم عزیز

الهی صد و بیست ساله بشی انشاالله .

راستش هروقت میبینم کسی عاشق گل و گیاهه ، ناخودآگاه یاد مرحوم مادرم میفتم و چهره ی مادرم توی ذهنم نقش میبنده ... خدا رفتگان شمارو هم بیامرزه ...

مادرم عجیب عاشق گل و گیاه بود . صبح که از خواب بیدار میشد باهاشون سلام و علیک میکرد . براشون شعر میخوند . حالشونو می پرسید ...

جالبه بدونید از غذای خودش بهشون میداد . مثلن اضافه ی برنج ، آبگوشت .... تفاله چائی ...

پیش ما نمیومد . میگفتم چرا ؟

میگفت : گلهام

میگفتم خب مگه منم گلت نیستم ؟

میگفت : تو دیگه باغبون داری ولی گلهای من فقط منو دارن ... 

پاسخ:
ایشالا خدا مامان مهربونتونو رحمت کنه و به شما سلامتی بده
وای چقدر جالب منم با گلام حرف میزنم شعرم میخونم براشون!!
شما یه جوری مینویسی ادم نمیدونه بخنده یا گریه کنه :D

امیدوارم که زندگیتون هر روز خوب و خوبتر بشه و دلتون شاد و شادتر
موفق باشید
یاعلی
پاسخ:
امیدوارم همیشه بخندی شما
ممنون دوست خوبم:-*

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">