54
نمیدونم چرا این چند روز ده دقیقه هم وقت آزاد پیدا نمیکنم!
تاحالا چندبار مثل همیشه تمام پیوندا(وب دوستان) رو باز کردم تا یکی یکی
بخونم اما همین که آماده ی خوندن شدم یه کاری پیش اومده که مجبور
شدم نخونده تمام پیجارو ببندم!:(
بلاخره امروز طلسم شکست و تونستم به شما دوستای گلم سربزنم
*دوتا خبر خوب دارم
یکی اینکه خداروشکر پول کارخونه جور شد یه مقدار کمش مونده که اونم
تا چندروز دیگه حله
و خبر خوب مهم تر هم اینکه پس فردا تولد آرشه خودش اصصصلا
حواسش نیست!!
فرداشب مهمونی دارم به دوستاش همه زنگ زدم و فامیل رو هم دعوت کردم
سفارش کیک و بقیه کارا افتاد گردن داداشی که خیلی خوب همه رو
برام انجام داد و البته بینش هزاااااااااااربار غر زد
هدیه رو هم چندساعت پیش ترتیبشو دادم
این مدت روزای سختی داشته دلم میخواد حسابی خوشحالش کنم
شامِ مهمونی رو هم میخوام خودم بپزم، تا این حد ینی!!
تولد آرش مهم ترین و قشنگترین روز زندگیمه حتی از سالگرد عروسیمونم مهمتره برام
لدفن دعا کنید خوب از پس همه چی بر بیام