روزهای زندگی من

مشخصات بلاگ
آخرین مطالب
  • ۹۴/۱۲/۲۰
    63
  • ۹۴/۰۶/۳۱
    62
  • ۹۴/۰۶/۲۹
    61
  • ۹۴/۰۶/۱۲
    60
  • ۹۴/۰۶/۰۹
    59
  • ۹۴/۰۵/۲۷
    58
  • ۹۴/۰۵/۲۴
    57
  • ۹۴/۰۵/۲۰
    56
  • ۹۴/۰۵/۱۸
    .
  • ۹۴/۰۵/۰۸
    55
آخرین نظرات

60

پنجشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۱۶ ق.ظ
حدود 3ساعت بعد از نوشتن پست قبلی(پست58) وقتی منتظر آرش بودم بیاد
دنبالم و بریم بیرون حرف بزنیم بهم خبر دادن تصادف کرده
تصادف با کامیون بوده و خیلی خیلی بد
واقعا این چندروز بهم سخت گذشت وقتی آرشو تو این حالو روز میدیدم
کتف و گردنو پای چپش آسیب دیده ولی خب بازم خدارو هزار مرتبه شکر...
تو بیمارستان که حسابی اذیت شدم همش دلم خوش بود ترخیص شه
بریمخونه راحت ترم اما زهی خیال باطل
از صبح ساعت 7 مهمون میومد تا دوازده، یک شب!
این خیلی بده که ماها یه ذره هم حال همدیگه رو درک نمیکنیم و یه کم مراعات نمیکنیم
تحمل دیدن درد کشیدن آرش و اینکه کاری از دستم بر نمیومد یه طرف
مهمون داری و این رفت و آمدا هم یه طرف
واقعا انقدر خستم که حد نداره
بعضی وقتا موقع دردکشیدن آرش نمیتونستم جلوی گریه مو بگیرم
خوشبختانه داداشمو مهرنوش این مدت دائم پیشم بودن طفلیا شده بودن ستاد روحیه دهی و خندوندن من!
آرشم درد کتفش خیلی اذیتش میکنه اما خداروشکر روز به روز بهتره
الانم تمام غصه ش شده اینکه چقدر وزن کم کرده!! و هیکل نازنینش آب شده!! و با این وضعیت یه لنگ پا وایساده رو ترازو وجمع و ضرب و تقسیم میکنه!
آها راستی اینو بگم بخدا نمیخوام از مادرشوهرم بد بگم ولی نمیدونم چرا هی یه کارایی میکنه میام اینجا نمیتونم ننویسم بعدم من که اینهمه غر زدم اینم بگم  دیگه
خانوم برداشته برای من لیست غذاهای مقوی نوشته زده روی یخچال که برای آرش درست کنم!!! روزای هفته رو هم تعیین کرده که هر روزی کدومو بپزم
خداییش شما جای من بودید ولش کن ادامه ندم بهتره
شما خوبید؟ هوا خوبه؟ چخبر؟
بعد از دو هفته بلاخره من امشب آرامش داشتم
خونه رو که مجبور شده بودم تغییر دکوراسیون بدم تونستم به حالت اولش برگردونم تازه یه تغییراتی دادم بهترم شد
آرشم که بخاطر مسکنا خواب بود یه حموم با خیال راحت رفتم و از سر ذوق آشپزی هم کردم!

ممنون میشم اگه دعا کنید آرش زودتر حالش خوب شه و کمتر درد بکشه
خدایا آرامش و سلامتیو هیچوقت از هیچکدوممون دور نکن آمین

۹۴/۰۶/۱۲
مریم

نظرات  (۱۶)

واااای خیلی سخته واقعا>.<
باز خداروشکر کاریشون نشده زیاد چون همسایمون با کامیون تصادف کرد از سر تا انگشت پاشو گچ گرفته بودن
پاسخ:
بله واقعا خدا رحم کرد
خوش اومدی المی عزیز
خواهره خوشگل من
دلم برات تنگ شده بود مریمی

خداروشکر که به خیر گذشت 
حالش رفته رفته بهتر میشه
نگران نباش عزیزم.

منم طاقت درد کشیدن مردو ندارم
میشینم پا به پاش درد میکشم گریه میکنم :"(((((

واسش غذاهای مقوی درست عزیزم
کله پاچه و قلم خیلی خوبه.

مادر شوهر ..... ولش کن اصلا.

خدا نگه دار زندگیت باشه بانو
مراقب خودت و خوبیات باش فداتشم.
پاسخ:
وای سپیده باورت نمیشه چقدر دلم تنگ شده برات
توصیه هاتم به روی چشم عزیزم
یه عالمه بووووس
خدارو شکر که همسرت بهتره. 
مادر شوهر ه دیگه ....
پاسخ:
مادرت شوهره دیگه! جمله تأثیرگذاری بود خخخخخخخ
خداروشکر که به خیر گذشت!
واقعأ ما مردم بی ملاحظه ای هستیم!دیگه فکر نمیکنن,طرف مریضه و نیاز به استراحت داره,همینطور خانواده اش...
مادرشوهرو بی خیال,هرچی دوس داری درس کن
پاسخ:
مرسی عزیزم:-*
۱۲ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۰۶ ✿✿ یاشل ✿✿
الان علاقه ت بهش بیشتر نشده؟احتمالا ازش دیگه بدت نمیاد درسته؟تا همین چند روز پیش خیلی ناراحت بودی.راستی اخلاقش بهتر نشده؟از کاراش پشیمون نیس؟
پاسخ:
راستش آره بیشتر شده!
بدم که هیچوقت نمیاد ازش ولی ازش دلخور بودم...
اخلاقشم یاشل جون معمولا خیلی خوبه ینی درواقع دعوا که نباشه عالیه

۱۲ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۰۹ ✿✿ یاشل ✿✿
نمیدونم چرا نظرم نرفت.اگه نیومده باید دوباره بنویسم
میگم الان بهش علاقت بیشتر نشده؟
ارش از کارش پشیمون نیست؟همون بداخلاقیاش و دست بزنش
خدا خیلی به هر دوتون رحم کرده.
وزن که برمیگرده بگو خوبه سالمی.بجا شکر کردنشه خخخ
امان از این پسرا
پاسخ:
نظرت اومد عزیزم ببخشید من دیر تأیید کردم:-(
چرا گلم پشبمون که خیلی هست... ولی خب...
همینو بگو!! تو این هیری ویری فکر وزنشه!

چقدر نگرانت بودم دختر خوب...
انشالا زود زود آقا آرش هم خوب میشن و به وزن قبلی بر میگردن!!!
مراقب خودت هم خیلی باش گلم
پاسخ:
ببخشید که نگرانت کردم عزیزم
مرسی خخخخ
چشم حتما... تو هم همینطور گلم
وااایییی عزیزم خدا رو شکر به خیر گذشته، ان شاله هرچه زودتر حالشون خوب میشه....
بیخیال مادرشوهر... بذار بچسبونه تو کار خودت رو بکن هرجور صلاح میدونی انجام میده و بپز...
پاسخ:
مرسی عزیزم
چشم حتما (استیکر چشمک!)

الهی آمین ...( یه دسته گل تقدیم به بانوی خوب قصه روزهای زندگی ...)

انشاالله آرش خان دوباره به سلامتی برمیگرده به زندگی ، و اینبار به لطف خدا و بابت دردهائی که کشیده حتمن بهتر و بیشتر قدر همسر خوب و مهربون و با وفائی مثه شمارو خواهد دونست .

دعا میکنم هرچه زودتر شادیهای زندگیتون تکمیل بشه و دوباره هسر جان رو سالم و تندرست ببینید .

پاسخ:
سلام آقابهمن عزیز
مرسی ازلطفتون ایشالا شما هم همیشه سلامت باشید
۱۶ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۵۵ خانم توت فرنگی
عزیزم چقدر اذیت شدید این چند روز... سعی کن خودت هم استراحت کنی 
پاسخ:
چشم خواهری گلم
سلام مریم جان
حالت چطوره؟
حال آرش چطوره؟
درکت میکنم ؛ واقعا سخته هم مریض داری هم مهمون داری
خسته نباشی خانووم
پاسخ:
سلام زهره جونم
هردو خوبیم عزیزم شکر
مرسی گلم
سلاااام عزیزممممم.ایشاله که زودى خوب بشه و بهتر بشه...
دلم برات تنگ شده هااا...برات دعا میکنم که شوهرت هم زودى خوب بشه...و لبخند بیاد رو لب هاتون...

امان از دست مادر شوهر هاى گرامى...
پاسخ:
سلام عزیزم
دل منم برای اینجا و تک تکتون تنگ شده...
مرسی مهربونم فدات
۱۹ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۲۲ مارال(فصلی نو2)
انشالله زود خوب میشه

کنارش باش مریم..
تو باشی زود خوب میشه
پاسخ:
مرسی عزیزم
چشم حتما
مریم جون خوبی؟ چه خبرها؟ نیستی چرا؟؟؟
پاسخ:
ببخشید عزیزم درگیر یه اتفاقایی بودم...
مریم جون کجایی عزیزم؟؟؟؟؟/ خوبی؟
پاسخ:
خوبم سمانه جونم
سلام دوست عزیز
داشتم وبلاگت رو مى خوندم، دوست ندارم یادآورى کنم اما جریان کتک زدن این آقا آرش رو خوندم خییییلى ناراحت شدم ، کتف و گردنتو کبود کرده بود ...
وقتى خوندم که تو تصادف کتف و گردنش آسیب دیده، به رحمانیت خدا باز هم بیشتر پى بردم که چقدر مهربون و نازنین ومراقب ماست...
کاش مى تونستم به آرش بگم برو خدارو شکر کن با همین بگذره، شاید هم خداوند مهربون بخاطر عشق تو بهش رحم کرده...غیر ممکنه که مکافات نشه.
از مکافات عمل غافل مشو    گندم از گندم بروید جو ز جو
هر کس انرژى خوب بده اول کسى که از اون بهره مى بره خودشه و بالعکس...
پاسخ:
سلام خوش اومدی دوست عزیزم
بله درسته کاملا... چه تلنگر جالبی بود این بیت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">