روزهای زندگی من

مشخصات بلاگ
آخرین مطالب
  • ۹۴/۱۲/۲۰
    63
  • ۹۴/۰۶/۳۱
    62
  • ۹۴/۰۶/۲۹
    61
  • ۹۴/۰۶/۱۲
    60
  • ۹۴/۰۶/۰۹
    59
  • ۹۴/۰۵/۲۷
    58
  • ۹۴/۰۵/۲۴
    57
  • ۹۴/۰۵/۲۰
    56
  • ۹۴/۰۵/۱۸
    .
  • ۹۴/۰۵/۰۸
    55
آخرین نظرات

62

سه شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۵۰ ق.ظ

نی نی کوچولوی ناز من الان تو هفته پنجم زندگیشه

نمیدونم تو این لحظه ها وجود منو درک میکنه یا نه اما بودن اون برای من خیلی قابل لمسه

یه حسی دارم که همیشه دلم میخواد باهاش تنها باشم و براش حرف بزنم

میرم توی گلخونه و گلامو بهش نشون میدم

حیاطو

اتاقارو کل خونه رو براش از همه چی حرف میزنم دیروزم عکسای خانوادگیو نشونش میدادمو اقوامو معرفی میکردم بهش

آرش منو دیده بود یواشکی فیلم گرفته بود ازم بدجنس! بعدشم بهم میخندید

آرش برگه سونو رو آورده با کنجکاوی نگاه میکنه و سعی میکنه دستو پا و سرگردنشو پیدا کنه!!

وقتی اینهمه شوقشو میبینم بیشتر از قبل نی نیمو دوس دارم

وقتی میبینم میره تقویمو میاره و باوسواس میخواد روز دنیا اومدن نی نی رو مشخص کنه و ازبس عادت کرده برای همه چی تصمیم بگیره اینو هم تعیین کرده که نی نی باید نصف شب به دنیا بیاد دلیلشم اینه که خودش نصف شب به دنیا اومده!!

و حتما هم باید اولین نفری باشه که میبینتش

تازه ازش قول گرفته که دختر باشه!!

دیروز میگفت قیافش به تو بره اخلاقش به من

گفتم نخیر لازم نکرده همه چیش باید به من بره

یه قیافه مظلوم به خودش گرفت گفت راس میگی همه چیش به تو بره بهتره به من بره که آدم خوبی نمیشه

دلم براش سوخت پریدم بغلش کردمو از دلش درآوردم

گفتم فقط خدا رحم کنه مث تو پشمالو نشه!!

خداروشکر فسقلیم تا الان جز 2,3بار تهوع اصلا اذیتم نکرده

آرشم هنوز هیچی نشده کلی خطو نشون کشیده واسش که مبادا منو اذیت کنه!!

راستی فکر کنم نخودی مامان شدیدن شکموعه! آخه اشتهام  به حدی زیاد شده که اصن حس سیری بهم دست نمیده!

راستی اینکه هی میگن آدم تو این دوران یهو خیلی زیاد دلش یه چیزی میخواد, پس چرا من اینطوری نیستم؟!

فکر کنم این شایعه س!! فقط میخوان یه کم خودشونو لوس کنن نه؟


۹۴/۰۶/۳۱
مریم

نظرات  (۲۵)

نه شایعه نیست. منم حامله بودم هوس خیار و کله پاچه کرده بودم با اینکه ازکله پاچه متنفربودم. منم اصلا حالت تهوع نداشتم. 
پاسخ:
جدی؟ پس حقیقت داره...
حالت تهوع از همه چی بدتره خداکنه سراغ منم نیاد اصلا
سلام پستات و امرور خوندم خیلللللللی  خوشحالم برات وبهتون تبریک میگم 
پاسخ:
سلام رهای عزیزم
ممنونم گلم♡
آخی عزیزم چقدر جالب .
من چون تجربه ای ندارم از این چیز هیچی نمیدونم 
پاسخ:
ایشالا اگه خواستی یه روز همچین تجربه ای هم داشته باشی عزیزم
۳۱ شهریور ۹۴ ، ۱۹:۳۱ ✿✿ یاشل ✿✿
چقدر خوبه که شوهرت بچه دوست داره.ایشالا به این وسیله سر براه تر بشه
پاسخ:
مرسی عزیزم ایشالا
۳۱ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۲۷ خانم توت فرنگی
ای جانم ... مامان شدی! عزیزم.... تبریک میگم
اما فکر کنم نی نی پسره.
پاسخ:
مرسی عزیزم
حالا فرقی نداره ها ولی دخمل باشه لدفن
ای جانم چه مامان بابای شیطونی
خیلی خوبه که باهاش حرف میزنی
جنین همه چیو حس میکنه
سعی کن حال خوبی داشته باشی
استرس واست خوب نیست
همینطور نگرانی.

به اون میگن ویار!
عمه من الان حامله ست
لواشک میخوره حالش بهتر میشه

مامانم واسه خواهر کوچیکم تو زمستون هندونه ویار کره بود خخخخخخ
پاسخ:
چشم عزیزم
چقدر جالب!
طفلی بابات که باید وسط زمستون واسه مامانت هندونه جور میکرده!خخخ
سلام
چطوری مریم خانم گل??
بسلامتی باشه ان الله, خیلی خوشحال شدم وقتی خوندم ک نی نی داری. حسابی مراقب خودت باش و چیزای مقوی بخور
در مورد حالت تهوع و ویار فک کنم تو ماه سوم باشه اما خب بازم تا الان ک راحت بودی خداروشکر
من نمیدونم چرا حس میکنم نی نی پسره!!:))
خیلی خوشحال شدم برات باید حس فوق العاده ای باشه
پاسخ:
سلام مانیا جون مرسی عزیزم واقعا همینطوره
راستی نی نی کوچولوی نازم دخمله
حقیقت محض
یعنی تا نخورم نمیخوابم منی که یه عمره اشتها نداشتم
پاسخ:
ا؟! چه جالب!
سلاااام...

اخخخخخخیی..عزززیزمممم الهى...مامان خانمى خوشگل..مبارکتون باشه..ایشالله سالم و سلامت بیاد پیشتون با یه سبد مهربونى و خوشبختى و سلامتى..

عزیزه دلم..خیلى خوبه.. من اینقدرررررر بچه دوووووس داااارمممم که حد نداره..

بچه ها خیلى نازن..


رااااستى ازت ناناحتم..بعلههه..اینجا که دیر به دیر میاى به کنار..پیش منم اصلا نمیاى..عسک خودمو گذاشتم..ولى با پوشش و مخفى..خخخخخ:)
پاسخ:
سلام ماریای عزیزم ببخشید که انقدر دیر جواب میدم
دلم برات یه ذره شده خانومی
مریم بانو (آیکون عصبانی)
رفتی بزایی؟؟؟؟؟
بابا دختر خوب تو چرا هی غیب میشی آخه؟؟؟؟
گوشمالی دونت ته کشیده ها

خوبی مریم؟
کوشولوت خوبه ؟
همسری خوبه ؟
پاسخ:
سپیده جووووونم ببخشید که عصبانیت کردم
همه خوبیم عزیزم خداروشکر
اخی عزیزم تبریک میگم بهت ک داری مامان میشی
پاسخ:
مرسی عزیزم
سلام عزیزم نمیدونی چقد خوشحال شدم وقتی این پستت را خوندم .... وای کاش منم میتونستم هرچی زودتر مامان بشم.... متاسفانه فعلا شرایطش را ندارم.. ایشالا 9 ماه زود بگذره عزیزت دلت به دنیا بیاد... این یه نعمت بزرگه از طرف خداوند که به زندگیتون گرمی بیشتر ببخشه... روزات پر از شادی عزیزم
پاسخ:
سلام عزیزم ایشالا خیلی زود شرایط جور بشه و یه مامان مهربون بشی
مرسی دوست گلم:-*
مبارک باشه
پاسخ:
ممنونم دوست عزیز
آخه مبارک باشه. یهویی وبلاگتون رو پیدا کردم خوندم. چه خوبه اتفاقای یهویی. مطمئن باشید صدای شما رو کامل درک می کنه تا می تونید باهاش حرف بزنید. 
پاسخ:
خوش اومدی دوست گلم
با دیدن اسمتون یاد یکی از دوستای عزیز دوران مدرسه م افتادم که بهش میگفتیم فندق...
سلام مریم جون
یروز نشستم کل وبتو خوندم
ایشالا همیشه شاد باشی و نینی به سلامت به دنیا بیاد
پاسخ:
سلام دوست عزیزم خوش اومدی
ممنون از وقتی که گذاشتی
مریم جان تولدت مبارک عزیزم.

با اینکه بی معرفت شدی ولی من دلم برات تنگ شده ...
اگه قراره همه مامانا اینجوری بشن اصلا من نی نی نمیارم :((((
پاسخ:
مرسی سپیده عزیزم
واقعا شرمندم که انقدر بی معرفت بودم این مدت اما خواست خودم نبود
خیلی دلم برات تنگ شده الان میام پیشت
مریمی خوبی عزیزم؟؟؟ کجایی خانومی>؟؟؟
پاسخ:
خوبم عزیزم خداروشکر
۲۹ آبان ۹۴ ، ۱۰:۴۸ ✿✿ یاشل ✿✿
2 ماهه ننوشتیا خانوم.نی نی اومد ما رو یادت رفت؟بیا خبر بده از اوضاعت
پاسخ:
هیچوقت شمارو یادم نمیره عزیزم
سلام عزیززم..
خوبی مریم؟؟؟ نی نی چطوره؟ چرا کم پیدایی خانوووم؟؟؟
پاسخ:
سلام سمانه جونم
همه خوبیم عزیزم خداروشکر..
سلام مریم جون
چرا دیگه از خودت و نی نیت برامون نمی نویسی؟
پاسخ:
سلام عزیزم

سلام مریم خانم عزیز و مهربون
راستش نمیدونم چرا دیگه نمی نویسی ! ولی اومدم عرض کنم که تازه از سفر زیارت کربلای معلی برگشتم . خدا میدونه اونجا برای سعادت و خوشبختی و شادی زندگیت دعا کردم . به اسم هم دعا کردم .
کاش این ننوشتن ها از سر شوق و مشغولیات دل انگیز زندگی باشه . انشاالله
به امید دیدار دوباره ی شما در نوشته هاتون... نوشته های پر از شور و شوق زندگی ....
پاسخ:
سلام آقا بهمن عزیز
خیلی خوشحال شدم زیارتتون قبول
ممنون که همچین جای مقدسی به یادم بودید
۲۹ آذر ۹۴ ، ۱۲:۲۵ یاشل.ماجراهای خواستگاری
نیومدیا
کجایی؟
پاسخ:
شرمندم یاشل عزیزم

سلام مریم خانم عزیز؛

تورو خدا اگه ممکنه یه خبری بهمون بده .

کجائی ؟ کم پیدائی ؟ نیستی ؟

اگه ممکنه و مارو بعنوان برادر کوچیکتون قبول داری یه خبری ازتون برامون بنویس . حالا یا اینجا یا توی وبلاگ خودم .

ممنون میشم ...

براتون سلامتی و سعادت آرزو دارم .

ضمنن باور کن توی سفر اخیری که مشرف شدم کربلا کلی براتون دعا کردم . اسمتون توی لیستم بود .خوشحال میشم بی خبرم نذاری .

پاسخ:
سلام آقا بهمن عزیز و مهربون
شما برادر بزرگوار من هستید ببخشید که کامنتتونو دیر دیدم و باعث نگرانیتون شدم
یه دنیا ممنون بابت دعا و لطفتون
خوبی تو؟
پاسخ:
خوبم عزیزم خداروشکر
۱۷ اسفند ۹۴ ، ۰۸:۰۵ خانوم خونه
سلام خانومی...
ای جونم مبارک باشه...به سلامتی به دنیا بیاد....
نه عزیزجان شایعه نیست مامان من کلی تهوع داش واسه داداشم...وووی خیلی بد بود...

پاسخ:
سلام عزیزم
ممنون از لطفت گلم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">